12/10/2008

چرا گوش‌هايت را گرفتی؟




اين مردمان چه می‌گويند؟
اين مغزهای خاك خورده.
اين چشم‌ها كه تجزيه و تحليل هم میكنند.
آهای تو...
انتظار چه می‌كشی؟
انتظار ظهور خودت؟؟؟؟؟
مگر در كدامين گور خاكت كردند كه خودت هم نمی‌دانی كجایی؟
آينده نيز چاره‌ی‌تو نيست..
زمزمه‌ای می‌آيد.
چه می‌گويد؟

تو خودت خواستی....
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون گوش‌هايت را گرفته‌ای و داد می‌زنی...
شغل همه همين است.

مقام استادی داريم ما...
نشنيدی چه گفتی و می‌گویی‌ چرا؟

تو چه می‌دانی....

مردمان در كوير پرتقال می‌كارند و تو


می‌گويی امكان ندارد.



پس دستت را از گوش بيرون بياور و چشمان را باز كن


و بشنو كه چه می‌خواهی .


كه تویی‌ جانشين خدا



ای‌ كاش اين را باور داشتی.

12/04/2008

علل اصلی عدم موفقيت ما ايرانی‌ها


به نظر شما چرا ما اخيراً اين قدر با دنيای مدرن فاصله گرفتيم؟

چرا حالا كه اينو می‌دونيم كاری نمی‌كنيم تا اين فاصله از بين بره؟


جواب سوال اول رو حاضرم قسم بخورم كه همه می‌دونن اما مسئله‌ی‌ اصلی سوال دومه. اين كه ايران الآن از دنيا عقب مونده كاملاً بر‌میگرده به مردم و تأثير تك تك افراد. اصولاً ايرانی‌های ناموفق كه تعدادشون هم كم نيست دودسته هستند :


1- افراد بی‌هدف


2-افراد بی‌انگيزه


مسئله‌ی هدف دار شدن زندگی رو خيلی‌ راحت می‌شه بين مردم جا انداخت اما عاملی كه باعث میشه شخص بر هدفش استوار بشه انگيزه‌ست. مثال :‌ فرض كنيد يك دانش آموز سال سوم دبيرستان كه عاشق فيزيكه و بنا به علاقه و استعدادی‌ كه داره تصميم می‌گيره كه رشته‌ی فيزيك رو در دانشگاه ادامه بده اما مطمئن باشيد به محض اين كه يك نفر بهش بگه با مدرك فيزيك هيچ جا بهت كار درست حسابی نمیدن نا خود‌آگاه انگيزه‌ش از بين میره و به همين ترتيب خيلی‌ها به خاطر نبود انگيزه از علايق و آرزوهاشون دست می كشن يعنی از آينده‌ای‌ كه هم به نفع خودشون و هم به نفع يه ملته صرف نظر می‌كنن.


اما به نظر من راه حل اين مشكل اينه كه بايد در مردم اين فرهنگ رو جا بندازيم كه اگر واقعاً هدفی متعالی داريد پس بايد از هر چيزی بگذريد تا به هدفتون برسيد.

عكس 1


12/02/2008



به دانه‌ای بنگر و فكر كن كه نسبت به كهكشان چقدر است؟‌ و حال بنگر كه انسان در اين دايره‌ی خلقت كجا قرار دارد؟

اما در عين كوچكی عظمتی بی‌نهايت درونت نهفته‌اند كه قفلش نشكند مگر رازش بدانی و رازش نخواهی دانست مگر بخواهی.

پس بخواه كه قفلی نيست كه به دست تو گشاده نشود و رازی نيست كه نتوانی‌ بيابی چون آن چه خواهی همان خواهد شد زيرا تو صاحب ذره‌ای از خدايی و خدا صاحب تو پس خواسته‌هايت خداگونه باشد كه مرزی در آن نيست.