حافظ صبح میگفت زياد سخت نگير ، نفهميدم منظورش چيه چون تو طول روز هيچ اتفاق خاصی نيافتاد
اما الآن فهميدم منظورش چی بود
بعد از يك يا دو هفته دوباره شوك زده شدم
اين زندگی منم داستانی شده واسه خودش
تقصير خودمه. بی خودی زود باور كردم ،
دوباره حس میكنم تنهام . انگار تو سينهام يه سوراخ بزرگه
بازم بايد دنبالش بگردم...... بازم فكر كردم ديدمت اما نه تو نبودی يكی ديگه بود
میدونم بازم بايد تو اين مسير حركت كنم شايد بالاخره ببينمش
ای كاش فقط خيلی زود ببينمش
حال و هوای خاصيه
دلم میخواد آهنگ شاعر تمام شده از شاهين نجفی رو تا صبح گوش كنم و باهاش گريه كنم
شايد يه ذره بهتر شم
فقط از اين مطمئنم كه يه روز پيداش میكنم
2 comments:
عجب آدمی این حافظ من که بهش اعتقاد دارم هیچ وقت دروغ نمی گه
شما که سخت گرفتی و به حرفش گوش ندادی؟!
نیازی نیس دنبالش بگردی... اگه قرار باشه بیاد خودش جلو روت سبز میشه!
Post a Comment