7/30/2010

كمی توضيح

 

بعضی از دوستان و خوانندگان عزيز می‌گن چرا اين قدر مبهم می‌نويسی يا اين كه چرا داستاناتو وسط نا كجا آباد ولش می‌كنی. خوب بايد بگم من هميشه دوست دارم اين جوری بنويسم دلم می‌خواد ذهن خواننده رو درگير داستان كنم و اين كه خواننده ناراحته از اين كه چرا يه دفعه داستان تموم شد خوب بايد خوشحال باشم كه اين قدر خوب نوشتم كه مخاطبم ناراحته از اين كه بقيه داستانو نمی‌دونه. ولی خوب از اين به بعد سعی می‌كنم داستانارو يه دفعه به امان خدا ول نكنم ولی راجع به مبهم نويسی، شرمنده اين يكی از خصوصيات منه و در واقع با اين مدل نوشتن حال می‌كنم. اما خوب نوشته‌های غير مبهمم دارم، شايد از اين به بعد چند تا غير مبهمم براتون بزارم كه زياد فشار به مغز مبارك نيارين، كه ای بابا اين منظورش چيه ! فسفر به خدا اون قدرام گرون نيست يه ذره بگيرين بسوزونين.

1 comment:

آریا said...

به نظر من جذابیت اش به همین مبهم بودنش است کارتان خوب است به همین شیوه ادامه دهید.