زندگی كم كم داره بهتر میشه هرچند پدر گرامی پول تو جيبی رو قطع كرده اما خوب از لحاظ كاری كم كم داره پول مياد به سمت من.
استاد ويولونم چند وقت پيش با موتور تصادف كرد چون گواهينامه نداشت افتاد زندان البته اون طرف رضايت داد اما ولش نكردن، البته گفته تو اين چند روزه احتمال داره آزادش كنن. شما هم دعا كنين زودتر آزاد شه. واسه كسی كه عاشقه سازه خيلی سخته كه حتی يه روز از ساز دور باشه، و من واقعاً نمیدونم اون بنده خدا الآن داره چی میكشه اون جا.
ديروز جاتون خالی رفتيم ولنجك، من ترجيح میدم صبح برم اونجا اما چندتا از بچهها روزه بودن، به خاطر اونا بعد از ظهر رفتيم كه اونجا افطار كنن. و يه اتفاق جالب اون جا افتاد من اونجا پرويز پرستویی رو ديدم و به دو تا نكته پی بردم، يكی اين كه اين مرد چه قدر ساده می گرده فقط با يه تی شرت ساده و شلوار معمولی و دومين نكته اين بود كه مردم خيلی با جنبه تر از قبل شدن. هيج كس بهش كاری نداشت ، و واقعاً حال كردم با اين قضيه.
حافظ امروز میگفت يه چيزی امروز ذهنتو مشغول میكنه. و الآن ذهنم مشغول اينه كه چه چيزی قراره ذهن منو مشغول كنه.
2 comments:
خوفه..
از اول شروع کنم:
1:مگه شاکی هم رضایت بده باز آزاد نمی کنند؟
2:شاید پرویز بخاطر بعضی کارهایش دیگر محبوب نیست؟
3:آقا چطور پول می یاد سراغات؟به ما هم بگو لطفا
ممنون.
Post a Comment